شتر عایشه چه بود؟
شترعایشه چی بود؟
علی بن مینه شتری که نامش عسگر بود را به دویست اشرفی خریداری نمود. شیخ کشّی روایت کرده که سلمان فارسی هرگاه آن شتر را می دید آن را می زد کسی به او گفت یا ابا عبداللَّه چه می خواهی از این حیوان؟ فرمود: این حیوان نیست این عسگر بن کنعان جنّی است. سپس سلمان به مصاحبت ناقه که مردی از قبیله عرنیّه بود گفت: ای مرد عرنی این شتر خود را در اینجا مفروش بلکه بر موضعی که آن را حَوْاَبْ می گویند ببر زیرا که در آن مکان به تو خواهد رسید آنچه را که می خواهی. حضرت امام محمد باقر(ع) فرمودند: که شتر شیطان بود. آن مرد عرنی نقل می کند که من بر شتر سوار بودم و می رفتم که ناگاه دیدم سواری به من رسید و پرسید شتر خود را می فروشی؟ گفتم: بلی به هزار درهم گفت دیوانه شده ای گفتم: چرا، به خدا قسم که هرگز بااین شتر بدنبال کسی نرفتم مگر آن که او را گرفتم و از کسی نگریختم مگراین که به من نرسید. آن سوار گفت: گویا نمی دانی که من این شتر را برای که می خواهم برای عایشه می خواهم، من گفتم: اگر چنین است آن را بدون پول بردار پس آن سوار یک ناقه و ششصد درهم به من داد سپس شترم را به نزد عایشه برد و او را بسیار خوش آمد و جمال، توصیف قدرت و زیبایی آن شتر را در نزد عایشه نمود و دراثنای سخن آن شتر را عسگر خواند. عایشه چون این اسم را شنید گفت: انا للَّه و انا الیه راجعون. گفت: این شتر را برگردانید که مرا با آن شتر حاجتی نیست. سبب آن را از عایشه سوال کردند: عایشه گفت: یک روزی رسول خدا فرمودند: ای عایشه بترس از خدا و بپرهیز از آن که بعد از من به سفری بروی و بر شتری سوار شوی که نام او عسگر باشد پس گفت: ببرید این شتر را و ناقه دیگری برای من پیدا کنید و هر چه تفحّص کردند مثل آن شتر پیدا نکردند مجبور شدند که جُلّ و پالان و اسباب آن را تغییر دادند و به نظر او رساندند و گفتند شتری از آن بزرگتر و بهتر یافتیم و عایشه به آن شتر راضی شد.