چرا امیرالمومنین در شورا شش نفره شرکت کردند ؟
➖چرا امیرالمومنین علیه السلام در شوری شش نفره شرکت کردند؟
🛑رفَعَهُ إِلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَمَّا کَتَبَ عُمَرُ کِتَابَ الشُّورَى بَدَأَ بِعُثْمَانَ فِی أَوَّلِ الصَّحِیفَةِ وَ أَخَّرَ عَلِیّاً أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع فَجَعَلَهُ فِی آخِرِ الْقَوْمِ فَقَالَ الْعَبَّاسُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ یَا أَبَا الْحَسَنِ أَشَرْتُ عَلَیْکَ فِی یَوْمَ قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ أَنْ تَمُدَّ یَدَکَ فَنُبَایِعَکَ فَإِنَّ هَذَا الْأَمْرَ لِمَنْ سَبَقَ إِلَیْهِ فَعَصَیْتَنِی حَتَّى بُویِعَ أَبُو بَکْرٍ وَ أَنَا أُشِیرُ عَلَیْکَ الْیَوْمَ أَنَّ عُمَرَ قَدْ کَتَبَ اسْمَکَ فِی الشُّورَى وَ جَعَلَکَ آخِرَ الْقَوْمِ وَ هُمْ یُخْرِجُونَکَ مِنْهَا فَأَطِعْنِی وَ لَا تَدْخُلْ فِی الشُّورَى فَلَمْ یُجِبْهُ بِشَیْءٍ فَلَمَّا بُویِعَ عُثْمَانُ قَالَ لَهُ الْعَبَّاسُ أَ لَمْ أَقُلْ لَکَ قَالَ لَهُ یَا عَمِّ إِنَّهُ قَدْ خَفِیَ عَلَیْکَ أَمْرٌ أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَهُ عَلَى الْمِنْبَرِ مَا کَانَ اللَّهُ لِیَجْمَعَ لِأَهْلِ هَذَا الْبَیْتِ الْخِلَافَةَ وَ النُّبُوَّةَ فَأَرَدْتُ أَنْ یُکْذِبَ نَفْسَهُ بِلِسَانِهِ فَیَعْلَمَ النَّاسُ أَنَّ قَوْلَهُ بِالْأَمْسِ کَانَ کَذِباً بَاطِلًا وَ أَنَّا نَصْلُحُ لِلْخِلَافَةِ فَسَکَتَ الْعَبَّاسُ.
🔰 از حضرت ابى عبد اللَّه علیه السّلام نقل کرده: امام علیه السّلام فرمودند:
زمانى که عمر مکتوب شورى را مىنوشت و اسامى نامزدهاى براى خلافت پس از خویش را در آن درج مىکرد ابتداء اسم عثمان را در صدر مکتوبه قرار داد و نام على علیه السّلام را مؤخّر از همه نوشت، عبّاس به امیر المؤمنین علیه السّلام عرض کرد:
یا امیر المؤمنین، یا ابا الحسن روزى که رسول خدا از دنیا مىرفتند من به شما اشاره کردم دست دراز کن تا ما با تو بیعت کنیم چون خلافت از آن کسى است که سابق بر دیگران است شما مخالفت کرده و از آن امتناع نمودید.
تا مردم با ابو بکر بیعت کردند.
و امروز نیز گوشزد مىکنم که عمر اسم شما را در شورى نوشته و آخرین نفر قرار داده و مىدانم که آنها تو را از آن خارج خواهند کرد پس نصیحت مرا بشنو و داخل شورى مشو.
امیر المؤمنین علیه السّلام جواب عبّاس را نداد و زمانى که مردم با عثمان بیعت کردند عبّاس به حضرت عرضه داشت: نگفتم ایشان با تو چنین خواهند نمود؟
امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: اى عمو محقّقا یک امر بر تو پوشیده و مخفى مىباشد و آن این است که:👈 مگر نشنیدى خلیفه به ناحق روى منبر گفت: خداوند متعال براى بیت پیامبرش بین نبوّت و خلافت جمع نمىکند.
حال، من نفس گفتار او را تکذیب کنم تا مردم بدانند که حرف دیروز آن شخص کذب و باطل بوده و من براى خلافت شایستهام؟! عبّاس پس از شنیدن این کلام ساکت شد.
📚:علل الشرائع، ج1، ص: 171