✅ حدیث این است:

امام صادق (علیه السلام) فرمود:

وقتی روز قیامت می ‌شود، خداوند اولین و آخرین را جمع می ‌کند در «یک زمین».

در چنین جمعی ناگهان ندایی بلند می ‌شود که همه‌ تان، بدون استثناء، چشم‌ ها را بپوشید.

نه تنها چشم‌ ها را بپوشید، بلکه به اولین و آخرین فرمان داده می ‌شود:

سر تعظیم فرود بیاورید!

مگر چه خبر است؟ مگر چه شده؟

تا اینکه فاطمه بنت محمد (سلام الله علیها) عبور کند.


✅ بعد چه جور وارد می ‌شود؟

آن قدری که در این حدیث آمده، چنین است:

بر ناقه ‌ای از بهشت، و هفتاد هزار ملک او را تشییع می ‌کنند. و در موقف شریفی قرار می ‌گیرد. بعد که در آن موقف قرار گرفت، از ناقۀ بهشتی پیاده می ‌شود.


✅ اگر حدیث از جهت سند در بالاترین حد از صحت نبود، امر سهل بود! اما چنین حدیثی، چنین بیانی، محیر العقول است!

و من هرگز از عهدۀ بیان مطلب، برنمی آیم!


✅ مهم این است که در آن وقتی که همۀ سرها به زیر است، از ناقه پیاده می ‌شود.

بعد که پیاده شد، «پیراهنی آغشته به خون» را سر دست می‌ گیرد.

بعد به خدا چه می‌گوید؟!

من نمی ‌توانم بگویم، او به خدا چه می‌ گوید!

اما آنچه که خدا به او می‌ گوید..


♦️ این را به همه برسانید و بفهمید و به همه بفهمانید که ملاذی جز فاطمۀ زهرا نیست و پناهی جز صدیقۀ کبری نیست. ♦️


✅ وقتی این کار را می‌ کند، دیگر مَلَکی و واسطه ‌ای در کار نیست؛ خود خدا، بلاواسطه، با صدیقۀ کبری تکلم می ‌کند!

مِن قِبَل الرَّب ندا می‌رسد. اما ندا چیست؟

آنچه که محیر العقول است، اینجاست.

ندایی که از خدا به او می ‌رسد، این است:

«لَکِ عِنْدِیَ الرِّضا» ؛ برای تو نزد من است.

اما چه نزد من است؟ «الرِّضا».

«الرِّضا» دیگر بحثش در اینجا نمی‌ گنجد.

این است بشری که در محراب می ‌ایستاد...


✅ ♦️ چنین کسی نیمه شب جنازه‌ اش به خاک سپرده شده!

چنین کسی رفت، کسی نفهمید که بود؟! و چه شد؟! و چه واقعه ‌ای اتفاق افتاد؟! ♦️


📚 حلقه وصل رسالت و امامت ، صفحه 187